امشب بهشت و گلشن رضوان مزین است ،
امشب رواق منزل جانان مزین است.
امشب عرش وزمین برای جشن ،
غرق زیور و جبرئیل درآسمان
و زمین در حال صعود و نزول.
درهای آسمانی گشاده و بر بام عرش،
پرچم رحمت در اهتراز.
ملائک کمر به خدمت بسته
و در حال آمد ورفت.
شب است و زمین نور باران،
گویا خورشید هم منتظر است.
چشم بود و افق بی انتهای آسمان ،
گوش بود و نغمه بی پایان ملکوت .
خدایا ارض و سماء را چه شده
که اینگونه در هیجانند ؟
بیا دل را به گلستان مدینه ،
به خانه فاطمه ببریم .
اینجا چه خبر است که همه اهل بیت
جمع اند و منتظر؟!!
احمد و علی (علیهما السلام ) را بنگر
که چگونه چشم به فاطمه دوخته اند.
آه گوش کن صدای دلنواز نوزادی را نمی شنوی ؟
آری انتظار به پایان رسید
و دومین فرزند علی و فاطمه ( علیهما السلام )،
نور چشم پیامبر به دنیا آمد ،
ملائک را ببین که با آب کوثر
شستشویش می دهند .
آنطرف را بنگر حوران رضوان ،
حریر بهشتی آورده اند
تا فرزند فاطمه را با آن بپوشانند.
به راستی کدام دل است که از لبخند
چشمان نازنین و نگاه عرشی آن نوزاد ،
به تلاطم در نیاید ؟!
نبی کودک را به دامان گرفته ،
از عرش ندا می رسد که نامش را
" حسین "بگذار.
او را به سینه می چسباند ومی بوید.
شادی و شعف خانه علی (ع) را پر نموده،
ملائک ندا می دهند:
به به ازاین شکوفه باغ محمدی
به به ازاین چراغ فروزان احمدی
خوش آمدی حسین جان
که جان عالمی فدای نام تو باد